جدول جو
جدول جو

معنی کره رو - جستجوی لغت در جدول جو

کره رو
(کَ رَ رَ / رُو)
در تداول مردم قزوین، نوعی انگور. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
کسی که چهرۀ گلگون دارد، مقابل زردرو، کنایه از شاد، خوشحال، خوشدل، پیروز، کنایه از شرمنده و شرمسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری رو
تصویر پری رو
کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرم رو
تصویر نرم رو
اسب راهوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیره رو
تصویر خیره رو
بی شرم، بی حیا، بی آزرم، پررو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زره ور
تصویر زره ور
دارای زره، زره دار، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترش رو
تصویر ترش رو
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، سخت رو، گره پیشانی، بداغر، تیموک، اخم رو، عبوس، متربّد، زوش، روترش، دژبرو، تندرو، عابس، بداخم، عبّاس برای مثال مبر حاجت به نزدیک ترش روی / که از خوی بدش فرسوده گردی (سعدی - ۱۱۳)، اگر حنظل خوری از دست خوش خوی / به از شیرینی از دست ترش روی (سعدی - ۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
(کُ رِ سُنْ نی)
قصبه ای است میان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همین قصبه است. (یادداشت مؤلف). مغولان آن را ترکان موران گویند. (تاریخ غازانخان چ اروپا ص 73) : در نواحی کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدین قیماز والی اصفهان و حسام الدین اینانج حاکم ری) به یکدیگر رسیدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 530). چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسید که مغول ترکان موران گویند... (تاریخ غازان خان چ تهران ص 73)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرد رو
تصویر فرد رو
تک رو کسی که تنها رود و محتاج بدرقه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهل رو
تصویر کاهل رو
سست گام آنکه بسستی راه پیماید: (کاهل روی چو باد صبا را ببوی زلف هر دم بقید سلسله در کار میکشی) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره خر
تصویر کره خر
بچه خر خربچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره تن
تصویر کره تن
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعبه رو
تصویر کعبه رو
آنکه بسوی کعبه رود: (نالان بسر کوی تو آییم که ذوقی است در قافله کعبه روان بانگ جرس را)، (کمال خجندی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرزه رو
تصویر هرزه رو
هرزه دو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره سو
تصویر قره سو
ترکی سیاه رود سیاه آب سیا هاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترش رو
تصویر ترش رو
((تُ رْ یا رُ))
بدخو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
Flushed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
rougeoyant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آمد و رفت
فرهنگ گویش مازندرانی
ساقه ی بریده شده ی برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
顔が赤い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
סמוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
얼굴이 빨개진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
memerah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
लालिमा युक्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
blozend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
почервонілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
ruborizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
arrossato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
corado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
红润的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
zaczerwieniony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
gerötet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
раскрасневшийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرخ رو
تصویر سرخ رو
kızarmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی